برج پلاسکو (2)
پلاک معروف پلاسکو
برج پلاسکو فروریخت اما جایی که همه ما آن را میشناختیم پاساژ سه طبقهای بود که پشت برج قرار داشت و سالهای زیادی محل رفتوآمد بسیاری به آنجا بود. پلاک معروف پلاسکو هم در ورودی این بخش قرار داشت.
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :
تاریخ : يکشنبه 1396/11/01 ساعت 17:53
اولین اطلاعاتی که از افتتاح پلاسکو در روزنامهها وجود دارد مربوط به همین بخش بود و خبر از افتتاح کتابخانهای در طبقه سوم میداد؛ کتابخانهای که کمتر کسی میداند چه سرنوشتی پیدا کرد؟
مهرانگیز منوچهریان یکی از نخستین وکلای زن ایرانی و سناتور مجلس در خاطراتش که به اسم «سناتور» منتشر شده، از نخستین کسانی بود که در پلاسکو مستقر شد و دفتری را در طبقه سوم داشت و در همین دفتر لایحه حمایت از زنان و کودکان را نوشت و پروندههای مهمی را برای دفاع قبول کرد.
محمود ابراهیمزاده یکی از قدیمیهای این مرکز خرید بود و در کنار یکی دیگر از کاسبهای قدیمی کار خودش را شروع کرد: «از حدود سالهای ۴۴-۴۳ در فروشگاه آقای حسین یگانی از قدیمیهای پلاسکو فروشندگی میکردم. اما بعد از چند سال توانستم یکی از مغازههای همکف را بخرم و کسبوکار خودم را داشته باشم. آن زمان وضعیت درآمد ما جوری بود که بعد از مدتی کار کردن بتوانیم در همان جا فروشگاهی را بخریم.»
این مغازه در ابتدای پاساژ کنار پلههایی که به طبقات بالا و برج میرفت، قرار داشت. در ابتدا نامش بحرین بود و سالهای بعد نیلوفر: «کل مغازه را ۲۵۰ هزار تومان خریدم و با هزینههای که صرف شد در نهایت ۲۷۰ هزار تومان تمام شد. البته این پول را هم قسطی دادم.» فروشگاهی که بعدها فروخته شد و در حادثه آتشسوزی به خاطر دسترسی بهتر به طبقههای پایینتر مجبور به تخریب آن شدند.
او نام بعضی از همکاران قدیمی را به یاد میآورد: «زمانی که ما وارد پلاسکو شدیم چند نفری کارشان را شروع کرده بودند. یکی آقای مرتضی یگانی بود که تولیدی و مغازه بنکداری لباس زنانه داشت و چند سال بعد مغازههایش را فروخت و از ایران رفت. آقای انصاری هم بود. آقای حسینی همسایه مغازه ما بود. همزمان با من هم کسانی مثل آقای حداد تهرانی و محسن اثنیعشری و جواد ترمه که از دوستانم بودند وارد پلاسکو شدند. آقای عباس توسلی از قدیمیهای پلاسکو و همراه آقای تراکمه از افراد سرشناس پاساژ بودند. آقای نیلی و عباس جوکار هم بودند.»
محمد ابراهیمزاده که مانند برادر کار در پلاسکو را از فروشندگی شروع کرده بود در سالهای ۶۲ -۶۳ چند پلاک آنطرفتر، فروشگاه دریا را از یکی از قدیمیهای پوشاک یعنی عباس جوکار خرید؛ فروشگاهی که در حادثه پلاسکو هیچ آسیبی ندیده و سالم مانده است.
او از ترتیب مغازهها در دهه ۴۰ میگوید: «اولین مغازه پاساژ در سال ۱۳۴۴ یک کلاهفروشی بود. بعد لباس زنانه و مردانه. بیشتر مغازهها را اول کارمندان دولت خریده بودند؛ ساعت ۳ مغازههایشان را باز میکردند. کمکم کسانی مثل آقای یگانی و حسینی آمدند. فروشگاه همیلا متعلق به آقای مرتضوی بود. دو دهنه مغازه کنار بانک داشتند. بانک ایران و ژاپن بود که بعد از انقلاب بانک تجارت شد. کنارش هم یک کمربند و کیففروشی بود. سر پاساژ کفش فردوس باز شده بود. همین آقای نایبی خرید و یک مغازه کوچک از آن درآورد. کنارش کفش بلا خرید و بعد برق لامع. آنها خیلی با اهالی پاساژ در ارتباط نبودند. آذری بودند. مشتریهای خودشان را هم داشتند و کارشان خوب بود.»
ساختمان پلاسکو، بعد از بازار تهران، از بزرگترین و معروفترین بورس توزیع پوشاک در تهران بود. پاساژ پلاسکو، یکی از نخستین مراکز خرید مدرن در ایران بود که با بازار سنتی فرق بسیاری داشت؛ مکانی لوکس و مرتفع که مغازههای بسیاری را با دکورها و ویترینهای رنگارنگ در دل خود جای داده بود و به همراه رستوران سلف سرویس در بالاترین طبقه و مکانهایی برای استراحت مشتریان، به یکی از پر رونقترین مکانهای اقتصادی ایران تبدیل شده بود. در این مجتمع حدود ۵۶۰ واحد تجاری فعال بود که بیشتر آنها را تولیدیهای پوشاک تشکیل میدادند. سهم اشتغال ساختمان پلاسکو در صنعت پوشاک کشور حدود ۰٫۶ درصد بود که نشانی از نقش بسزای آن در اشتغال بود. با توجه به نزدیک شدن به ایام عید، بیشتر واحدهای تولیدی مشغول به کار بودند تا بتوانند پاسخگوی نیاز شب عید مردم باشند. به گفته ابوالقاسم شیرازی، رئیس اتحادیه تولیدکنندگان و فروشندگان پوشاک، واحدهای تولیدی مجتمع پلاسکو به صورت ۱۰۰ درصد، پوشاک داخلی تولید میکردند و ارزش اجناس هر واحد تولید به طور میانگین، حدود ۲۰۰ میلیون تومان بوده است. نرخ اجارهها و فروش سرقفلی در پاساژ پلاسکو متفاوت بود و ارزش سرقفلی برخی مغازهها به ۴ تا ۵ میلیارد تومان نیز میرسید و اجاره بهای برخی از آنها نزدیک ۳۰ تا ۴۰ میلیون تومان در ماه بود.(1)
یکی دیگر از کسانی که در رونق پلاسکو مؤثر بود، آقای شبستری است که در زیرزمین پاساژ کسبوکار خود را راه انداخت و موفق شد تا آنجا را رونق بدهد؛ محمود ابراهیمزاده میگوید: «زیرزمین پاساژ در چند سال اول خیلی سوتوکور بود و به اصطلاح چرخش نمیچرخید. این صنایعدستیفروشیها هم کارشان نمیگرفت.
گاهی وقتها آدمهایی هستند که سرنوشت یک مجموعه را عوض میکنند و آقای شبستری یکی از همانها بود.»
یکی دو مغازه ماهیفروشی بودند که اگر نبودند کسی پایین نمیرفت. اما در حدود سال ۱۳۵۰ بود که آقای شبستری به پلاسکو آمد؛ خیلی جوان و استثنایی بود و بسیار خلاق و زرنگ. از بازار آمده بود و مشتریهای خودش را داشت. او آمد و یکی از مغازههای زیرزمین را خرید و بنکداری کرد. پوشاک تریکو میفروخت و تعداد زیادی مشتری را به پلاسکو آورد.
او آقای شیروانی را هم یکی دیگر از سرقفلیداران شناخته شده میداند و میگوید که انتهای پاساژ پیراهندوزی داشت. مشتریهای خاصی داشت و برای آنها لباس میدوخت و همین باعث شده بود تا آدمهای سرشناسی به آنجا رفتوآمد کنند.
پاساژ پلاسکو در ابتدا بورس کلاه و کمربند و بعد لباس زنانه و بنکداری یا عمدهفروشی تریکو بود. اما از نیمه دهه ۷۰ رفته رفته فروشگاههای لباس مردانه کل پاساژ را تغییر کاربری دادند. کت و شلوار مردانه، کروات، کمربند، لباس اسپرت، انواع شلوار و بلوز در آنجا به صورت خردهفروشی عرضه میشد.
ماهیها اما شاید غیرمتعارفترین و یکی از معروفترین یادمانهای پلاسکو بودند. ماهیهای تزیینی و گرانقیمتی که در آکواریومهای بزرگ در طبقه زیرزمین جای داشتند و خیلیها را به سمت خود میکشاندند.
جز ماهیها و فروشگاهها و سلفسرویس و … پلاسکو به یک دلیل دیگر هم شهرت داشت؛ شهرتی که البته کمی برایش منفی بود و آن هم ماجرای خودکشیها بود. پلاسکو به عنوان اولین برج بلند تهران جای خوبی برای پایان دادن به زندگی بود. هر از چند گاهی کسی پیدا میشد که از دنیا بریده بالای برج میرفت و در یک لحظه همه چیز به پایان میرسید. محمود ابراهیمزاده برخلاف برادرش درباره خودکشیها خاطرهای خاص نداشت. اما محمد ابراهیمزاده بعضی از آنها را به خوبی به یاد میآورد. برخلاف تصور ما میگفت اولین کسی که در پلاسکو خودکشی کرده در سال ۱۳۴۷ یک مرد جوان بود: «اولین خودکشی که دیدم حدود سال ۴۷ بود. پسر جوانی که ساعت ۶ یا ۷ بعدازظهر خودش را پرت کرد. در زیرزمین خانمی بود که گلفروشی داشت و یک ویترین جلویش میگذاشت. ما یک دفعه دیدیم صدای جیغ این خانم میآید. این پسر خودش را از طبقه سوم انداخت که افتاده بود توی حوض و فوت کرده بود جلوی چشم خانم گلفروش.»(2)
او میگوید که اولین خودکشی از سلفسرویس یا برج را هم یادش هست که بعد از این بود: «آن هم یک پسر جوان بود که حدود ظهر خودش را پرت کرد پایین. یک سال بعد یک پیرمرد خودکشی کرد و افتاد کف خیابان استانبول.»
چند سال بعد هم دختری بود که پشت پلاسکو افتاد: «اولش کسی نفهمید. یک نفر که میگذشت دید دختر آنجا افتاده است. معلوم هم نبود که خودش افتاده یا کسی انداخته بودش. یک بار هم پسری بود که طبقه چهارم ایستاده بود و مدام خبر خبر میگفت و همه که حواسشان به او جمع شد خودش را انداخت پایین و کنار حوض افتاد.» پرونده خودکشی در این ساختمان با خودکشی خود ساختمان در آخرین روز دی ۹۵ بسته شد.
او درباره نحوه اداره ساختمان و جمعآوری اجارهها به یاد آورد: «القانیان بابت هر متر ۱۰ تومان در ماه اجاره میگرفت و کاری هم به ما نداشت. بعد از انقلاب که بنیاد مستضعفان اینجا را مصادره کرد اجارهبها را بالاتر بردند.»
محمد ابراهیمزاده هم به اجاره بهایی که القانیان میگرفت اشاره کرده و میگوید: «القانیان متری ۱۰ تومان اجاره ملک میگرفت. وقتی همه گفتند که این مبلغ زیاد است گفت که این مبلغ صرف مخارج خود پلاسکو میشود و دیگر هزینه شارژ از سرقفلیداران و کسبه نمیگیرم. واقعاً خیلی مرتب پلاسکو را نگه میداشت. روزی دو بار کل پاساژ نظافت میشد. نگهبان داشت و همیشه مرتب بود. بعد از انقلاب بنیاد زیر بار نظافت نرفت و گفت که خود کسبه باید پرداخت کنند. سالیانه حدود یک میلیون و خوردهای پول شارژ میدادیم.»
حوالی ساعت ۱۱:۳۰ صبح پس از گذشت ۳٫۵ ساعت از شروع آتشسوزی کل ساختمان به طور عمودی فرو ریخت.
بر اثر این حادثه و عملیاتهای آواربرداری پس از آن حدود ۲۳۵ نفر مصدوم شدند که برخی از آنها بصورت سرپایی مداوا شدند. یکی از آتش نشانان حاضر در زمان تخریب به علت شدت سوختگی در بیمارستان درگذشت. همچنین پیکر ۱۵ آتشنشان و ۵ شهروند عادی نیز از زیر آوار خارج شد .
روز ۱۵ فروردین ۱۳۹۶ حسامالدین آشنا مشاور آقای رئیس جمهور از اعلام گزارش کمیته ملی حقیقتیاب حادثه پلاسکو در ۱۹ فروردین خبرداد.
نشست خبری هیئت تحقیق در مورد حادثه ساختمان پلاسکو روز ۱۹ فرودین۱۳۹۶در دانشگاه تربیت مدرس برگزار شد. محمدتقی احمدی در این نشست عنوان کرد: فروریختن ساختمان پلاسکو نمادی از قصور و ناکارآمدی بسیاری از دستگاهها بود، قصور و کاستیهایی که چندین دهه بر یکدیگر انباشته شده بود. در این نشست اعضای هیئت ویژه گزارش ملی بررسی حادثه ساختمان پلاسکو، تشکیل نشدن تیم ایمنی در ساختار فرماندهی حادثه را به عنوان ضعف اساسی در فرماندهی حادثه در مقطع قبل از ریزش عنوان کردند. همچنین اعلام کردند که شهرداری تهران در اجرای کامل و به موقع بند ۱۴ ماده ۵۵ قانون شهرداری و تبصره آن کوتاهی داشته است.
محمد تقی احمدی، در پاسخ به سؤالی مبنی بر مجهول بودن مقصر حادثه پلاسکو و مشخص شدن درصد قصور دستگاهها یا سازمانها در این حادثه، گفت: «ما در گزارش درصد سهم تقصیر سازمانها را مشخص نکردیم چرا که کار ما نیست؛ قوه قضاییه اگر صلاح ببیند باید تصمیم بگیرد که با توجه به کار تحقیقی که خودشان انجام دادهاند و نتایج گزارش ما مقصر یا مقصران حادثه را مشخص کند.» وی گفت: «مالک ساختمان، شهرداری، وزارت تعاون، کار و رفاه اجتماعی بیشترین ارتباط را با ساختمان پلاسکو و نگهداری و ایمنی آن داشتند که قبل از ریزش ساختمان میتوانستند بهتر عمل کنند؛ قصور بقیه سازمان و دستگاهها در رده پایینتری قرار دارد.»(3)
پی نوشت:
1-«رمزگشایی از حافظهٔ تاریخی پلاسکو»، دنیای اقتصاد
2- ۵۰ سال با پلاسکو؛ خاطرات زنده یک برج ریخته، فرزانه ابراهیمزاده، سایت تاریخ ایرانی
3- «بالاخره فاجعه پلاسکو چند قربانی داشت؟»، خبرگزاری تسنیم.
مهرانگیز منوچهریان یکی از نخستین وکلای زن ایرانی و سناتور مجلس در خاطراتش که به اسم «سناتور» منتشر شده، از نخستین کسانی بود که در پلاسکو مستقر شد و دفتری را در طبقه سوم داشت و در همین دفتر لایحه حمایت از زنان و کودکان را نوشت و پروندههای مهمی را برای دفاع قبول کرد.
اما مهمترین بخش هویتی پلاسکو فروشگاههای لباس آن بودند که خیلی زود آن را تبدیل به یکی از مراکز خرید پایتخت کردند.
این مغازه در ابتدای پاساژ کنار پلههایی که به طبقات بالا و برج میرفت، قرار داشت. در ابتدا نامش بحرین بود و سالهای بعد نیلوفر: «کل مغازه را ۲۵۰ هزار تومان خریدم و با هزینههای که صرف شد در نهایت ۲۷۰ هزار تومان تمام شد. البته این پول را هم قسطی دادم.» فروشگاهی که بعدها فروخته شد و در حادثه آتشسوزی به خاطر دسترسی بهتر به طبقههای پایینتر مجبور به تخریب آن شدند.
او نام بعضی از همکاران قدیمی را به یاد میآورد: «زمانی که ما وارد پلاسکو شدیم چند نفری کارشان را شروع کرده بودند. یکی آقای مرتضی یگانی بود که تولیدی و مغازه بنکداری لباس زنانه داشت و چند سال بعد مغازههایش را فروخت و از ایران رفت. آقای انصاری هم بود. آقای حسینی همسایه مغازه ما بود. همزمان با من هم کسانی مثل آقای حداد تهرانی و محسن اثنیعشری و جواد ترمه که از دوستانم بودند وارد پلاسکو شدند. آقای عباس توسلی از قدیمیهای پلاسکو و همراه آقای تراکمه از افراد سرشناس پاساژ بودند. آقای نیلی و عباس جوکار هم بودند.»
محمد ابراهیمزاده که مانند برادر کار در پلاسکو را از فروشندگی شروع کرده بود در سالهای ۶۲ -۶۳ چند پلاک آنطرفتر، فروشگاه دریا را از یکی از قدیمیهای پوشاک یعنی عباس جوکار خرید؛ فروشگاهی که در حادثه پلاسکو هیچ آسیبی ندیده و سالم مانده است.
او از ترتیب مغازهها در دهه ۴۰ میگوید: «اولین مغازه پاساژ در سال ۱۳۴۴ یک کلاهفروشی بود. بعد لباس زنانه و مردانه. بیشتر مغازهها را اول کارمندان دولت خریده بودند؛ ساعت ۳ مغازههایشان را باز میکردند. کمکم کسانی مثل آقای یگانی و حسینی آمدند. فروشگاه همیلا متعلق به آقای مرتضوی بود. دو دهنه مغازه کنار بانک داشتند. بانک ایران و ژاپن بود که بعد از انقلاب بانک تجارت شد. کنارش هم یک کمربند و کیففروشی بود. سر پاساژ کفش فردوس باز شده بود. همین آقای نایبی خرید و یک مغازه کوچک از آن درآورد. کنارش کفش بلا خرید و بعد برق لامع. آنها خیلی با اهالی پاساژ در ارتباط نبودند. آذری بودند. مشتریهای خودشان را هم داشتند و کارشان خوب بود.»
ساختمان پلاسکو، بعد از بازار تهران، از بزرگترین و معروفترین بورس توزیع پوشاک در تهران بود. پاساژ پلاسکو، یکی از نخستین مراکز خرید مدرن در ایران بود که با بازار سنتی فرق بسیاری داشت؛ مکانی لوکس و مرتفع که مغازههای بسیاری را با دکورها و ویترینهای رنگارنگ در دل خود جای داده بود و به همراه رستوران سلف سرویس در بالاترین طبقه و مکانهایی برای استراحت مشتریان، به یکی از پر رونقترین مکانهای اقتصادی ایران تبدیل شده بود. در این مجتمع حدود ۵۶۰ واحد تجاری فعال بود که بیشتر آنها را تولیدیهای پوشاک تشکیل میدادند. سهم اشتغال ساختمان پلاسکو در صنعت پوشاک کشور حدود ۰٫۶ درصد بود که نشانی از نقش بسزای آن در اشتغال بود. با توجه به نزدیک شدن به ایام عید، بیشتر واحدهای تولیدی مشغول به کار بودند تا بتوانند پاسخگوی نیاز شب عید مردم باشند. به گفته ابوالقاسم شیرازی، رئیس اتحادیه تولیدکنندگان و فروشندگان پوشاک، واحدهای تولیدی مجتمع پلاسکو به صورت ۱۰۰ درصد، پوشاک داخلی تولید میکردند و ارزش اجناس هر واحد تولید به طور میانگین، حدود ۲۰۰ میلیون تومان بوده است. نرخ اجارهها و فروش سرقفلی در پاساژ پلاسکو متفاوت بود و ارزش سرقفلی برخی مغازهها به ۴ تا ۵ میلیارد تومان نیز میرسید و اجاره بهای برخی از آنها نزدیک ۳۰ تا ۴۰ میلیون تومان در ماه بود.(1)
آقای شبستری جوان بسیار خلاق پلاسکو
یکی دیگر از کسانی که در رونق پلاسکو مؤثر بود، آقای شبستری است که در زیرزمین پاساژ کسبوکار خود را راه انداخت و موفق شد تا آنجا را رونق بدهد؛ محمود ابراهیمزاده میگوید: «زیرزمین پاساژ در چند سال اول خیلی سوتوکور بود و به اصطلاح چرخش نمیچرخید. این صنایعدستیفروشیها هم کارشان نمیگرفت. در عرض چند سال طبقه پایین آنقدر رونق گرفت که تبدیل به مرکز پوشاک تریکو شد و واحدهایی که تا آن موقع قیمتی نداشت و به مفت نمیارزید یک دفعه گران شدند.
گاهی وقتها آدمهایی هستند که سرنوشت یک مجموعه را عوض میکنند و آقای شبستری یکی از همانها بود.»
یکی دو مغازه ماهیفروشی بودند که اگر نبودند کسی پایین نمیرفت. اما در حدود سال ۱۳۵۰ بود که آقای شبستری به پلاسکو آمد؛ خیلی جوان و استثنایی بود و بسیار خلاق و زرنگ. از بازار آمده بود و مشتریهای خودش را داشت. او آمد و یکی از مغازههای زیرزمین را خرید و بنکداری کرد. پوشاک تریکو میفروخت و تعداد زیادی مشتری را به پلاسکو آورد.
او آقای شیروانی را هم یکی دیگر از سرقفلیداران شناخته شده میداند و میگوید که انتهای پاساژ پیراهندوزی داشت. مشتریهای خاصی داشت و برای آنها لباس میدوخت و همین باعث شده بود تا آدمهای سرشناسی به آنجا رفتوآمد کنند.
پاساژ پلاسکو در ابتدا بورس کلاه و کمربند و بعد لباس زنانه و بنکداری یا عمدهفروشی تریکو بود. اما از نیمه دهه ۷۰ رفته رفته فروشگاههای لباس مردانه کل پاساژ را تغییر کاربری دادند. کت و شلوار مردانه، کروات، کمربند، لباس اسپرت، انواع شلوار و بلوز در آنجا به صورت خردهفروشی عرضه میشد.
ماهیها اما شاید غیرمتعارفترین و یکی از معروفترین یادمانهای پلاسکو بودند. ماهیهای تزیینی و گرانقیمتی که در آکواریومهای بزرگ در طبقه زیرزمین جای داشتند و خیلیها را به سمت خود میکشاندند.
جز ماهیها و فروشگاهها و سلفسرویس و … پلاسکو به یک دلیل دیگر هم شهرت داشت؛ شهرتی که البته کمی برایش منفی بود و آن هم ماجرای خودکشیها بود. پلاسکو به عنوان اولین برج بلند تهران جای خوبی برای پایان دادن به زندگی بود. هر از چند گاهی کسی پیدا میشد که از دنیا بریده بالای برج میرفت و در یک لحظه همه چیز به پایان میرسید. محمود ابراهیمزاده برخلاف برادرش درباره خودکشیها خاطرهای خاص نداشت. اما محمد ابراهیمزاده بعضی از آنها را به خوبی به یاد میآورد. برخلاف تصور ما میگفت اولین کسی که در پلاسکو خودکشی کرده در سال ۱۳۴۷ یک مرد جوان بود: «اولین خودکشی که دیدم حدود سال ۴۷ بود. پسر جوانی که ساعت ۶ یا ۷ بعدازظهر خودش را پرت کرد. در زیرزمین خانمی بود که گلفروشی داشت و یک ویترین جلویش میگذاشت. ما یک دفعه دیدیم صدای جیغ این خانم میآید. این پسر خودش را از طبقه سوم انداخت که افتاده بود توی حوض و فوت کرده بود جلوی چشم خانم گلفروش.»(2)
او میگوید که اولین خودکشی از سلفسرویس یا برج را هم یادش هست که بعد از این بود: «آن هم یک پسر جوان بود که حدود ظهر خودش را پرت کرد پایین. یک سال بعد یک پیرمرد خودکشی کرد و افتاد کف خیابان استانبول.»
چند سال بعد هم دختری بود که پشت پلاسکو افتاد: «اولش کسی نفهمید. یک نفر که میگذشت دید دختر آنجا افتاده است. معلوم هم نبود که خودش افتاده یا کسی انداخته بودش. یک بار هم پسری بود که طبقه چهارم ایستاده بود و مدام خبر خبر میگفت و همه که حواسشان به او جمع شد خودش را انداخت پایین و کنار حوض افتاد.» پرونده خودکشی در این ساختمان با خودکشی خود ساختمان در آخرین روز دی ۹۵ بسته شد.
برج ۱۸ میلیون تومانی
حبیب القانیان فقط برج و پاساژ پلاسکو را نساخت. او به عنوان مالک برنامههای زیادی را در این برج انجام داد. برنامههایی که حالا در خاطره خیلیها از جمله محمود ابراهیمزاده تلاش برای معرفی بهتر آنجا بود. یکی از این برنامهها برندینگ و جذب مشتری برای پلاسکو بود: «حبیب القانیان وقتی این پاساژ را راه انداخت به فکر برندینگ و تبلیغاتش هم بود. در مناسبتهای مختلف برای اینکه مشتری جلب کند برنامههایی را اجرا میکرد. مثلاً میگفتند که قرعهکشی دارند. پلاسکو خودش هم جذابیت داشت؛ اولین آسمانخراش بود و مالی که برایش ساخته بودند خیلی به روز و جالب بود. اما این کافی نبود. هفتهای یک بار قرعهکشی میکردند در پاساژ. به مناسبتهای مختلف هم جوایز ویژه میدادند. پیکان طلا برای جایزه گذاشته بودند. قالپاقها و دستگیرههای پیکان از طلا بود. سماور طلا گذاشته بودند و نزدیک عید که میشد هفتسین طلا برای خریداران میگذاشتند. سر حوض را میپوشاندند و روی آن این هفت سین را پهن میکردند. خیلی هم طرفدار داشت و تماشایی بود. قیامت میشد. یعنی اصلاً مردم برای دیدن همین هفتسین میآمدند و خرید میکردند. واقعاً هم قرعهکشی میکردند و هیچ پارتیبازی وجود نداشت.»او درباره نحوه اداره ساختمان و جمعآوری اجارهها به یاد آورد: «القانیان بابت هر متر ۱۰ تومان در ماه اجاره میگرفت و کاری هم به ما نداشت. بعد از انقلاب که بنیاد مستضعفان اینجا را مصادره کرد اجارهبها را بالاتر بردند.»
محمد ابراهیمزاده هم به اجاره بهایی که القانیان میگرفت اشاره کرده و میگوید: «القانیان متری ۱۰ تومان اجاره ملک میگرفت. وقتی همه گفتند که این مبلغ زیاد است گفت که این مبلغ صرف مخارج خود پلاسکو میشود و دیگر هزینه شارژ از سرقفلیداران و کسبه نمیگیرم. واقعاً خیلی مرتب پلاسکو را نگه میداشت. روزی دو بار کل پاساژ نظافت میشد. نگهبان داشت و همیشه مرتب بود. بعد از انقلاب بنیاد زیر بار نظافت نرفت و گفت که خود کسبه باید پرداخت کنند. سالیانه حدود یک میلیون و خوردهای پول شارژ میدادیم.»
حوالی ساعت ۱۱:۳۰ صبح پس از گذشت ۳٫۵ ساعت از شروع آتشسوزی کل ساختمان به طور عمودی فرو ریخت.
بر اثر این حادثه و عملیاتهای آواربرداری پس از آن حدود ۲۳۵ نفر مصدوم شدند که برخی از آنها بصورت سرپایی مداوا شدند. یکی از آتش نشانان حاضر در زمان تخریب به علت شدت سوختگی در بیمارستان درگذشت. همچنین پیکر ۱۵ آتشنشان و ۵ شهروند عادی نیز از زیر آوار خارج شد .
عملیات آواربرداری پلاسکو، حدود ۹ روز به طول انجامید و طی آن ۱۹۰۰ کامیون حدود ۲۰ هزار تن خاک و نخاله را از محل خارج کردند.
نشست خبری هیئت تحقیق در مورد حادثه ساختمان پلاسکو روز ۱۹ فرودین۱۳۹۶در دانشگاه تربیت مدرس برگزار شد. محمدتقی احمدی در این نشست عنوان کرد: فروریختن ساختمان پلاسکو نمادی از قصور و ناکارآمدی بسیاری از دستگاهها بود، قصور و کاستیهایی که چندین دهه بر یکدیگر انباشته شده بود. در این نشست اعضای هیئت ویژه گزارش ملی بررسی حادثه ساختمان پلاسکو، تشکیل نشدن تیم ایمنی در ساختار فرماندهی حادثه را به عنوان ضعف اساسی در فرماندهی حادثه در مقطع قبل از ریزش عنوان کردند. همچنین اعلام کردند که شهرداری تهران در اجرای کامل و به موقع بند ۱۴ ماده ۵۵ قانون شهرداری و تبصره آن کوتاهی داشته است.
محمد تقی احمدی، در پاسخ به سؤالی مبنی بر مجهول بودن مقصر حادثه پلاسکو و مشخص شدن درصد قصور دستگاهها یا سازمانها در این حادثه، گفت: «ما در گزارش درصد سهم تقصیر سازمانها را مشخص نکردیم چرا که کار ما نیست؛ قوه قضاییه اگر صلاح ببیند باید تصمیم بگیرد که با توجه به کار تحقیقی که خودشان انجام دادهاند و نتایج گزارش ما مقصر یا مقصران حادثه را مشخص کند.» وی گفت: «مالک ساختمان، شهرداری، وزارت تعاون، کار و رفاه اجتماعی بیشترین ارتباط را با ساختمان پلاسکو و نگهداری و ایمنی آن داشتند که قبل از ریزش ساختمان میتوانستند بهتر عمل کنند؛ قصور بقیه سازمان و دستگاهها در رده پایینتری قرار دارد.»(3)
پی نوشت:
1-«رمزگشایی از حافظهٔ تاریخی پلاسکو»، دنیای اقتصاد
2- ۵۰ سال با پلاسکو؛ خاطرات زنده یک برج ریخته، فرزانه ابراهیمزاده، سایت تاریخ ایرانی
3- «بالاخره فاجعه پلاسکو چند قربانی داشت؟»، خبرگزاری تسنیم.